دعا میکنیم خداوند مهربان روح مرحوم محمد دشتی را قرین رحمت واسعۀ خویش نموده و همکارانشان را از هدایت و نعمتهای بی پایان خود بهره مند نماید. آنها اولین گروهی بودند که در زمینۀ کلمات باقیمانده از حضرت زهرا سلام الله علیها تحقیق مستقلّی را ساماندهی کردند و با این کار راه را برای بسیاری دیگر باز نمودند. آنها هم آجر کار را نصیب خود کردند و هم أجر سبقت در انجام این حسنه را .
امّا نقد ها بر نهج الحیاة در قالب بیان نکته ها :
نکته اول) - أسناد أحادیث در کتاب وارد نشده است.
گفته اند: در«نهج الحیاة» تلاش کردیم تا روات و محدّثان یک روایت را ثبت کنیم که برای اهل تحقیق، امری ضروری است و برای تشخیص صحّت احادیث، سرنوشت ساز می باشد(ص10). در جای دیگر از مقدمه گفته اند: برای گزینش و انتخاب روایات، از روش«جرح و تعدیل» حوزه های علمیّه استفاده گردید(ص11).
اینکه بررسی سند روایات، ضروری و سرنوشت ساز است، سخن درستی است؛ امّا در«نهج الحیاة، به هیچ رو، به این ضروری پایبند نبوده اند. در یک نمونه گیری از پنجاه حدیث اول و پنجاه حدیث آخر کتاب، معلوم شد که حدود 45درصد روایات«نهج الحیاة»، فاقد سند بوده و یا نویسنده از ذکر اسناد آنها خودداری کرده است.
در پنجاه روایت اول کتاب، روایات 4، 5، 6، 7، 8، 9، 12، 15، 18، 19، 20، 22، 23، 25، 27، 30، 31، 36، 40، 41، 42، 43، 44، 45 و 46 فاقد سند هستند؛ یعنی چهل و نه درصد روایات.
در پنجاه روایت آخر کتاب نیز روایات 163، 164، 166، 168، 172، 173، 174، 178، 183، 188، 196، 199، 200، 201، 205، 209، 210، 212 و 213 فاقد سند هستند؛ یعنی چهل درصد روایات.
نکته دوم) - در بارۀ درستی أحادیث هیچگونه تحقیقی صورت نگرفته است.
در دورانی که اغلب محققانِ فاطمی عادت کرده یا خود را تطبیق داده اند که در احادیث مربوط به ائمه(علیهم السلام) به شیوه حشویّه و اخباریان عمل کنند و از سند و احوال رجال کلاً غفلت می کنند، جای بسی خوشوقتی است که بخواهیم به این واجب دینی که برخاسته از آیه شریف «نَبَأ» در قرآن کریم میباشد عمل کنیم و در این باره همانطور که نویسنده محترم در مقدمۀ کتاب گفته از «روش جرح و تعدیل حوزه های علمیّه» سود ببریم؛ اما با مطالعه احادیث سنددار«نهج الحیاة» معلوم می شود که در نهج الحیاة هیچ اثری از کار رجالی و تحقیق سندی نیست.
نمونه : سندی را که در صفحه21 و در ذیل حدیث2 آورده اند با هم مرور می کنیم. در این سند، هفت راوی وجود دارند که پنج تن از آنها(یعنی عمربن سهل بن اسماعیل دینوری، زیدبن اسماعیل صائغ، معاویة بن هشام، عبدالملک بن عمیر و خالد بن ربعی)، ضعیف و مجهول و ناشناخته هستند. و هیچگونه تذکر، یا تحقیق سندی و رجالی
نکته سوم) - یکی از ملاک های ششگانۀ نویسندگان«نهج الحیاة» عرضۀ روایات به «عقل مستفاد از قرآن و حدیث» و حذف روایات مخالف با آن بوده است(ص11).
متذکر میشوم : عقلی که ملاک سنجش روایات در علم درایه و تحلیل متن میباشد و از آن بعنوان معیار رَواییِ روایت یاد میکنند «عقل مستقل» و خالی از رنگ و حبّ و بُغض ها است، و اگر روایتی با این «مستقلات عقلیّه» که گاهی به آن «مسلّمات عقلیّه» نیز میگویند مخالف باشد، از درجه اعتبار ساقط است - برخلاف حالت مخالفش که بعضی فکر کردند اگر روایتی با عقل موافق باشد میتوان به آن استناد کرد - و این، ملاکی اصیل و در عین حال مورد تأکید قرآن کریم و سنّت قطعی پیامبر و أئمۀ طاهرین علیهم السلام و از اصول پذیرفته شده در " علوم حدیث " است.
امّا نگارندۀ نقد نفهمیدم که مقصود مؤلف نهج الحیاة از تعبیر «عقل مستفاد از قرآن و حدیث» چیست ؟!!
- اگر منظور " مستقلات عقلیّه " است که منشأ آن نمیتواند قرآن و سنـت باشد، یا بوسیلۀ قرآن و سنّت قید و تخصیصی برای آن ایجاد شود. پس تعبیر " عقل مستفاد از قرآن و سنّت " برای بیان این مقصود نمیتواند درست باشد.
- اگر منظور از "عقل مستفاد از قرآن " همان "مسلّمات قرآنی" و عرضه روایات به قرآن باشد ... در سرتاسر کتاب هرگز و حتّی در یک مورد ، روایات به قرآن عرضه نشده اند و حکمی بر له یا علیه روایات بدلیل عرضه به قرآن صادر نشده است.
- و اگر منظور نویسندگان از "عقل مستفاد از سنّت" همان عرضه به "سنّت قطعی و متواتر" باشد ... باز هم در سرتاسر کتاب حتّی یک مورد از چنین عرضه ای مشاهده نمی شود.
نکته چهارم) - تعداد روایاتِ نهج الحیاة
مرحوم دشتی تعداد سخنان فاطمه(س) را در این کتاب، 213 مورد دانسته اند. در حالی که تعداد آنها در واقع به نصف این مقدار هم نمی رسد؛ زیرا احادیث(8 و 9 و 10)، (10 و 21)، (18 و 19)، (14 و 57 و 60)، (36 و 37 و 38 و 39)، (52 و 53 و 54 و 55)، (40 و41 و 42)، (89 و 90)، (68 و 69 و 70 تا 75) همگی یک روایت هستند.
ضمن آنکه بین این ادعاء با ادعای مشابهی که توسط سایرین صورت گرفته تفاوت 5-10 برابری وجود دارد. یعنی در واقع ادعایی بسیار گزاف محسوب میشود و کسی که چنین ادعایی میکند باید برای اثبات ان تلاش مضاعفی منظور داشته و به دلایل ضعف در ادعاهای دیگران باید رسیدگی کند . اما در نهج الحیاة نه به این پرداخته شده و نه به آن.
نکته پنجم) - مؤلف کتاب، مصادری غیر واقعی را برای احادیث معرفی کرده است؛ به عنوان نمونه مصادری را که برای خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجد مدینه معرفی کرده، 64 مأخذ است. در حالی که سه مورد آن، مکرر و 25 مورد آن، غیر واقعی است و متن خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجد مدینه، در این 25 کتاب وجود ندارد؛ یعنی حدود نیمی از مصادر و منابعی را که ذکر کرده، غیر واقعی است؛ چرا که محققان«نهج الحیاة»، مصادر احادیث این کتاب را خود ندیده اند؛ بلکه فهرست مصادر را از جای دیگر برداشته و بدون مطالعه و تطبیق، عینا نقل کرده اند.
نکته ششم) - ثبت نادرست اسامی مصادر و منابع که با یک تورق سریع تعداد قلیلی از آنها را در ذیل یادآور می شوم [چون قالب وبلاگ جداول را به هم می ریزد، ناچارم آنها را به شکل زیر عرضه کنم ] :
در صفحات 18و34و40و55و66و146و78(و247)و190و180و178و177و165و118و190و190و190و194و200و180و298 نامهای غلط زیر را برای کتاب ها ذکر کرده اند : کنزالعامل، ارشادالقاوب، عوالم المعارف، کتاب ابن ماجه، السیر والنبویّة، احتجاج طبری، المراجهات، اللمعةالبیضاة، سیره نبوی السیرة، تذکرة خواص، فتح البلدان، شفاءالغرام، صفوةالصفوة، کتاب لئالی، عیوان الأثر، اعلام انساء، عیوان الاخبار، فتاوی الفقه، عیوان التواریخ، مرآدالمؤمنین، تذکرة إبن الجوزة.
در حالی که نام صحیح کتاب ها عبارتند از : کنزالعمّال، ارشادالقلوب، عوالم العلوم، سنن ابن ماجه ، السیرةالنبویّة، احتجاج طبرسی، المراجعات، اللمعةالبیضاء ، السیرة النبویّة، تذکرةالخواص، فتوح البلدان، شفاء المرام، صفةالصفوة ، اللئالی المصنوعة، عیون الأثر، اعلام النساء، عیون الأخبار،
الفتاوی الفقهیة، عیون التواریخ، مرآةالمؤمنین، تذکرة الخواصِ إبن الجوزی.
تعداد این گونه اغلاط در سه مرتبه تورّق سطحی، بیش از سیصد مورد تشخیص داده شد.
نکته هفتم) - ثبت نادرست تاریخ وفات عالمان و نویسندگان. تعداد قلیلی از این اغلاط را با تورقی سریع در وسط و آخر کتاب در زیر می آورم [چون قالب وبلاگ یا مرورگر لپ تاب من، جداول را به هم می ریزد، ناچارم آنها را به شکل زیر عرضه کنم ] :
در صفحه های 117و118و119و415و405و407و410و417و419 و .. نام دانشمندان و نویسندگان، و تاریخ وفات انها به این شرح ذکر شده : طبری إمامی : 400هـ ( در حالی که قرن 4و5 صحیح است)
- خطیب بغدادی : 483هـ (در حالی که 463 صحیح است)
- ابن اثیر جزری : 270هـ (در حالی که 630 صحیح است)
- ابن حجر عسقلانی : 270هـ (در حالی که 852 صحیح است)
- شیخ مفید : 270هـ (در حالی که 413 هـ صحیح است)
- ابن عبدالبر قرطبی : 270هـ ( در حالی که 463 صحیح است)
- ابن کثیر دمشقی : 270هـ ( در حالی که 774 صحیح است)
- ابن اعثم کوفی 270هـ ( در حالی که 314 صحیح است)
- ابن حجر عسقلانی : 258 هـ ( در حالی که 852 صحیح است)
- سید مرتضی 270هـ ( در حالی که 436 صحیح است)
- زمخشری 270هـ ( در حالی که 417 صحیح است)
- حاکم نیشابوری 258 هـ ( در حالی که 405 صحیح است)
- طبری صغیر : 694هـ ( در حالی که قرن4و5 صحیح است )
- مسلم نیشابوری : 679 هـ ( در حالی که 261 صحیح است)
- صدوق : 380 هـ ( در حالی که 381 صحیح است)
- ابن جوزی : 454هـ ( در حالی که 654 صحیح است)
- بیهقی : 569هـ ( در حالی که 458 صحیح است)
- علامه قندوزی : 127هـ ( در حالی که 1294 صحیح است)
- سمهودی : 1104هـ ( در حالی که 911 صحیح است)
- ذهبی : 273هـ (در حالی که 748 صحیح است)
- میرزا حسین نوری : 273هـ ( در حالی که 1320 صحیح است)
یادآوری میکنم : من فقط دوبخش کوتاه از کلّ کتاب را در این موضوع، مورد بررسی قرار دادم که حاصل آن را ملاحظه کردید.
نکته هشتم) - ارائه نشانی های ناقص که تعداد آنها در تورقی سطحی بالغ بر دویست مورد است و برخی از آنها را متذکر می شوم [ اینها را در جداولی تنظیم کرده بودم که صفحۀ وبلاگ آنها را قبول نکرد لذا بصورت خطی تنظیم کردم] :
در صفحات 110و118و119و270و267و253و255و203و225و235و242 و ... نشانی منابع را بدون درج جلد و صفحه و بعضاً بدون درج هر دو آورده است :
آدرس ارائه شده : الاصابه، ص61 (جلد معلوم نیست) ؛ مسندالفردوس دیلمی (جلد و صفحه معلوم نیست) ؛ شعب الایمان بیهقی(جلد و صفحه معلوم نیست) ؛ مرآةالجنان یافعی، ص61 (جلد معلوم نیست) ؛ کافی، ج4، باب الفیء(صفحه و شمارۀ روایت معلوم نیست) ؛ أعیان الشیعه، ص314(جلد معلوم نیست) ؛ الشافی، ص408 (جلد معلوم نیست) ؛ کتاب سلیم (صفحه معلوم نیست) ؛ الطرائف (صفحه معلوم نیست) ؛ تاریخ عباسی ( صفحه معلوم نیست) ؛ سنن رمذی، ص44(جلد معلوم نیست) ؛ سنن نسائی، ص52 و 53 (جلد معلوم نیست) ؛ صحیح مسلم، ص49 و 53(جلد معلوم نیست) ؛ تفسیر کشاف (جلد و صفحه معلوم نیست) ؛ الخرائج والجرائح(جلد و صفحه معلوم نیست) ؛ الهدایةالکبری(صفحه معلوم نیست) ؛ الاصابه، ص61(جلد معلوم نیست) ؛ مسندالفردوس دیلمی(جلد و صفحه معلوم نیست) ؛ شعب الایمان بیهقی(جلد و صفحه معلوم نیست)
اینها در حالی است که در مقدمه کتاب، گفته شده که تمام منابع شیعه و سنّی دیده شده و نشانی دقیق احادیث ارائه گردیده است. هر محقّقی می داند که باید نشانی دقیق اقوال و احادیث ذکر شود تا مراجعه مستقیم برای خواننده امکان پذیر باشد.
نکته نهم) - اشتباه فاحش در معرفی نویسندگان.
برخی از این اشتباهات را که در تورق سطحی بدست آوردیم یادآور می شوم:
در صفحات 65و90و91و117و118و119و263و410و411و412و417و418و419و... موارد زیر اشتباه درج شده است :
- کفایةالطالب: دارقطنی (صحیح آن گنجی شافعی است) ؛ مختصر تزیه الشریعه: علی بن محمدبن عراق (صحیح آن صالح بن یوسف معتوق است) ؛ جامع الأصول: جاحظ (صحیح آن ابن اثیر جزری(606ه) است) ؛ کتاب سلیم بن قیس: ابن عبدربّه (صحیح آن سلیم بن قیس هلالی است) ؛ المنتقی: علامه ذهبی (صحیح آن ابن تیمیه است) ؛ مصابیح السنة: بغوری (صحیح آن بغوی است) ؛ مناقب آل أبی طالب: ابن مغازلی (صحیح آن ابن شهر آشوب است) ؛ لئالی الأخبار: سیوطی (صحیح آن اللئالی المصنوعة است) ؛ وفاءالوفاء: سمودی (صحیح آن سمهودی است) ؛ آل محمد: سلیم بن قیس هلالی (صحیح آن علامه مردی حنفی است) ؛ التاریخ الکبیر: ابن عساکر (صحیح آن بخاری(256هـ) است) ؛ روضةالواعظین: علامه نوری (صحیح آن ابن فتال فارسی نیشابوری است) ؛ سنن نسائی: سیوطی (صحیح آن عبدالرحمان نسائی است) ؛ العثمانیة : ابوعثمان لیثی (صحیح آن جاحظ است) ؛ مرآةالجنان: الیافه ای (صحیح آن الیافعی است) ؛ مفتاح النجا: علامه بدخنتی (صحیح آن بدخشی است) ؛ مناقب الأخیار: علامه بستوی (صحیح آن گنجی إبن أثیر است) ؛ کفایةالطالب: دارقطنی (صحیح آن گنجی شافعی است) ؛ مختصر تزیه الشریعه: علی بن محمدبن عراق (صحیح آن صالح بن یوسف معتوق است) ؛ جامع الأصول: جاحظ (صحیح آن ابن اثیر جزری(606هـ) است) و..
نکته دهم) - عدم نقل حدیث از مصادر اولیه، در حالی که اکثر آنها چاپ شده و در دسترس هستند. شواهد و قرائن، نشان می دهند که جناب دشتی از دو اثر گرانقدر شیعه یعنی« احقاق الحق» قاضی نورالله شوشتری(ره) و ملحقاتش که توسط آیت الله مرعشی نوشته شده + تحقیق«عوالم العلوم»(ج11) که توسط استاد موحّد ابطحی انجام شده، نهایت بهره را برده و لذا در بسیاری از موارد به مأخذ اصلی احادیث مراجعه نکرده اند. نخستین شاهد براین مدّعا آن است که ترتیب وقوع مصادر در پاورقیِ برخی احادیث، عین ترتیب وقوع مصادر در پاورقیِ «عوالم العلوم» یا «احقاق الحق» است. نکته دیگری که این ادعا را تأیید می کند آن است که همان اشتباهاتی که در پاورقی آن دو کتاب وارد شده، عینا در«نهج الحیاة» نیز دیده می شود.
نمونه ای از آن در مصادر حدیث 99 دیده میشود که عیناً از پاورقی عوالم العلوم منتقل شده اند ؛ و نمونه دیگرش در مصادر حدیث 141(ص233) که در آن ترتیب وقوع مصادر، عین ترتیب وقوع مصادر در«احقاق الحق»(ج10/ص439 به بعد) است، و همین طور است احادیث 161 و 162 و ….
از آنچه گذشت، کاملا آشکار می شود که برخلاف آنچه مؤلف در مقدمه گفته است، برای به دست آوردن احادیث این کتاب، به مصادر اصلی شیعه و سنّی مراجعه نشده؛ بلکه احادیث غالبا از منابع و جوامع متأخر اخذ شده است. با وجود این متعجّبم که چگونه کار فراهم آوردن این کتاب، با وجود همکاران فراوان، شش سال طول کشیده است!
نکته یازدهم) - سخنانی را به حضرت فاطمه(س) نسبت داده اند که از ایشان نیست.
به عنوان نمونه : (1) حدیث82(ص152) را یادآوری می کنم. در این حدیث آمده است: " قالت: إنّ فی الجمعة لساعة لایوافقها رجل مسلم یسأل اللّه عزّوجلّ فیها خیرا إلاّ أعطاه إیّاه " .
از لفظ«قالت» بنظر میرسد که این حدیث از حضرت فاطمه(س) باشد و نویسنده برای اینکه صدور این حدیث را به حضرت فاطمه(س) مستند کند، حتّی در سند روایت که در پاورقی صفحه 152 آورده، تصرّف نموده و آن را چنین نقل کرده است: " معانی الأخبار:…، عن زیدبن علی، عن آبائه، عن فاطمة علیهم السلام .".
در حالی که در«معانی الأخبار»(ص399/رقم59) سند این حدیث، چنین است: " …، عن زیدبن علی، عن آبائه، عن فاطمة قالت، سمعت النبی(ص) قال: إنّ فی الجمعة… " .
چنانکه مشاهده می شود، مؤلف«نهج الحیاة»، لفظ " سمعت النبی(ص)قال: " را حذف نموده و سخن پیامبر را مستقیما به فاطمه(س) نسبت داده است.
سند این روایت در" دلائل الامامة/ص5 " که مؤلف«نهج الحیاة» از آن نقل می کند نیز چنین آمده است: " عن زیدبن علی، عن آبائه، عن فاطمة إبنة النبی(ص) قالت، سمعت النبی(ص) یقول: … " .
(2) حدیث 26 کتاب نیز عیناً همین وضع را دارد؛ در حالی که حدیث مذکور، قطعا منتسب به رسول خداست که آن را از جبرئیل نقل کرده است(دلائل الامامة، ص7).
(3) عین همین تصرف در حدیث29 نیز تکرار شده است. در منبع حدیث(الذریةالطاهرة، ص138، رقم172). آمده است:
… عن فاطمة بنت رسول اللّه قالت، قال رسول اللّه(ص) : لایلومنّ إلاّ نفسه….
(4) همین طور است حدیث 210 این کتاب و احادیث بسیار دیگر که جهت خودداری از اطاله کلام، از پرداختن به همه آنها احتراز می نمایم.
نکته دوازدهم) - یکی دیگر از نواقص عمده در کتاب نهج الحیاة، عدم گردآوری دعاها، اذکار، تسبیحات، نمازها، تعویذها و حرزهای حضرت فاطمه(س) است که مجموع آنها بالغ بر شصت مورد است. در این باره، کتاب«صحیفةالزهراء» تألیف جواد قیّومی اصفهانی وجود دارد که جناب دشتی خوانندگان را به این کتاب ارجاع داده اند؛ ولی اولا: در«صحیفةالزهراء» فقط سی و هفت ذکر و نماز آمده است؛ ثانیا یک تحقیق جامع که بر روی آن نام«فرهنگ سخنان» گذارده شده، نباید از انجام این کار سرباز می زد و«نهج الحیاة» را با این نقص به پایان می رساند.
نکته سیزدهم) - عدم استفاده از منابع شیعه در حدّ مطلوب : علّت توجه بیشتر«نهج الحیاة» به منابع اهل سنّت که البته اشکالی هم ندارد آن است که درباره این دسته منابع، چند مأخذ اساسی مانند«احقاق الحق» و ملحقاتش، مستدرکات(جلد11) «عوالم العلوم»، «مسند سیوطی» و «فضائل الخمسة» وجود داشته و لذا محققان کتاب، به راحتی توانسته اند با استفاده از آنها به روایات منابع اهل سنت درباره فاطمه(س) دست یابند(به نکته دهم این مقاله مراجعه کنید)؛ ولی چون برای کتابهای شیعه چنین معجم هایی – در آن سال ها - وجود نداشته، لذا به ندرت توانسته اند از منابع شیعه استفاده نمایند و این امر، نقص بزرگی برای«نهج الحیاة» محسوب می شود.
نکته چهاردهم) - تکرار در ذکر مصادر و منابع
در مصادر حدیث57 گفته اند: (6) کتاب کشف الغمه: اربلی(ت689 ه) (38) کشف الغمه: مرحوم اربلی || در حالی که هر دو کتاب، یکی است و تکرار آن ضرورت نداشته؛ از طرفی، محقق ابوالفتح أربلی نیز متوفای (694) ه است.
در مصادر همین حدیث آمده است : (31 ) کتاب امالی: شیخ صدوق (57) مجالس شیخ صدوق || در حالی که هر دو کتاب، یکی است.
همچنین آمده است: (34) مجالس مفید (46) امالی مفید || در حالی که هر دو کتاب، یکی است.
و نیز آمده است: (4) کتاب سقیفه جوهری (21) کتاب فدک جوهری || در حالی که این دو نیز یک کتاب به نام«السقیفة و فدک» است.
از این گونه اشتباهات، دهها مورد در کلّ کتاب و فهرست منابع وجود دارد.
نکته پانزدهم) - احادیث را از مصادر و منابع اولیه نقل نکرده اند
نویسنده نهج الحیاة در مقدمه کتاب نوشته که احادیث «نهج الحیاة» را از منابع و مصادر اولیّه اخذ کرده ؛ در حالی که با یک مرور سطحی در مصادر احادیث «نهج الحیاة» معلوم می شود که بسیاری از آنها را از مصادری چون«ریاحین الشریعة»، «بیت الأحزان»، «الکوکب الدرّی»، «الجنةالعاصمة»، «مستدرک الوسائل»، «وقایع الأیام» خیابانی، «نفائس اللباب»، «الغدیر» و … برگرفته اند، و خوانندگان مطلع هستند که این مصادر را«اولیه» نمی گویند.
نکته شانزدهم) - در اعراب گذاری احادیث، دقّت کافی مبذول نشده و اغلاط زیادی در این زمینه وجود دارد.
نکته هفدهم) - فهرست منابع و مصادر کتاب، دقیق تنظیم نشده و در آن، به نام کتاب و نویسنده اکتفا شده و البته در بیش از ده مورد، حتّی نام نویسنده نیز نیامده و در چندین مورد نام کتابها به طور مکرر آمده است، و همین طور تاریخ وفات نویسندگان در دهها مورد به طور ناصحیح ذکر شده است. در یک کار تحقیقی در این سطح، لازم بود که فهرست منابع کاملتر شود.
همان طور که در ابتدای نوشته یادآور شدم، این نقد را به اختصار برگزار کرده ام که در غیر این صورت، نقد حاضر از خود کتاب حجیم تر، و ملال آور می گردید.
دعا میکنیم خداوند جناب محمد دشتی را قرین رحمت واسعۀ خویش نموده و همکارانشان را از هدایت و نعمتهای بی پایان خود بهره مند نماید. آنها اولین گروهی بودند که در زمینۀ کلمات باقیمانده از حضرت زهرا سلام الله علیها کار و تحقیق مستقلّ انجام دادند و به نویسندگانِ پس از خود جرأت دادند تا در اینگونه زمینه ها کتاب بنویسند.